شنبه 11 خرداد 1398-10:51 کد خبر:67553

خبرگزاری مهر گزارش می دهد:

حال ناخوش واحدهای تولیدی در سوادکوه/ کارگرانی که بیکار شدند

رشد بی ضابطه و بی برنامه، مسائل اقتصادی، کمبود نقدینگی و سرمایه درگردش حال و روز واحدهای تولیدی در سوادکوه را ناخوش کرده است.


خزرتیترخبر: کمتر از یک دهه پیش، ایجاد واحد تولیدی آب معدنی یک سرمایه‌گذاری سودآور محسوب می‌شد و شاهد رشد قارچ‌گونه این دست واحدهای تولیدی در شهرهای کوهستانی و عموماً محروم کشور بودیم که بارقه امیدی برای اشتغال مردمان این مناطق ایجاد کرده بود؛ اما اکنون از آن روزهای اوج دیگر خبر نیست و رصد اخبار وضعیت این واحدهای تولیدی در گوشه و کنار کشور، دومینوی تعطیلی واحدهای تولیدی آب معدنی را نشان می‌دهد؛ آن هم در سال‌هایی که به حمایت از تولید و رونق تولید نامگذاری شده است.

در این میان، شهرستان کوهستانی سوادکوه که سرشار از نعمات الهی و محروم از نظر توسعه است، بی‌نصیب از این آسیب نماند، کوهستانی بودن سوادکوه، نه فقط آب‌وهوایی خنک به آن بخشیده که این کوه‌ها سرچشمه آب‌های گوارا و معدنی بسیاری است و همین امر، برخی از سرمایه‌گذاران را بر آن داشت تا از این نعمت هم برای سود خود و هم ایجاد اشتغال برای مردم منطقه بهره برند و یکی از این اقدامات ایجاد و احداث کارخانه آب معدنی بود، کارخانه‌ای که اکنون حال خوشی ندارد.

در اوایل دهه هشتاد بود که یک واحد آب معدنی در شهرستان سوادکوه آغاز به کار کرد و امیدی در دل خسته مردم سوادکوه ایجاد کرد که کارخانه‌ای پا گرفته و عده‌ای محملی برای ارتزاق می‌یابند و آب چشمه‌ها، نان‌آور خانه‌هایشان می‌شود؛ عباس هدایتی یکی از این افراد بود و می‌گوید: از همان روزهای اول احداث فونداسیون کارخانه آنجا کار می‌کردم، اول کارگر روزمزد بودم و بعد اپراتور، سرپرست شیفت، مسئول امور فنی، مسئول امور اداری و در نهایت سرپرست واحد تولید شدم.

در این چهارده سال، هدایتی از کارگری روزمزد تا سرپرستی واحد تولید رسید و اما پس از همه آن زحمات و از دست دادن چهل درصد سوی چشم به دلیل نشت گاز ازون برای شستشوی ظروف، مشکلات پوستی، پیوند یکی از انگشتان، روماتیسم به دلیل سردی و رطوبت سالن، اکنون به هیچ رسیده است؛ بیکاری در ۴۹ سالگی! کارخانه با او تسویه کرده و حالا یک سال و دو ماه است که حقوق بیکاری می‌گیرد و با این سن و سال نه دیگر جایی پذیرشش می‌کنند و نه دیگر توانی برای شروع کار در جای دیگری دارد و از شهر به روستا مهاجرت کرده و با حداقل حقوق زندگی می‌گذراند.

هدایتی حرف‌هایش را در رابطه با زمان تعدیل نیروها، اینگونه ادامه می‌دهد: مدتی بود که به دلیل ضعف مدیریت یا هر دلیل دیگری، مشکلاتی در شرکت پیش آمد و پرسنل را تحت فشار قرار دادند و دو سه ماه حقوق ندادند و شرایط کار را سخت کردند و ما را به زبان بی‌زبانی بیرون کردند، تا سوم بهمن سال ۹۶ سرکار رفتم و روز چهارم به من پیامک دادند که خود را به اداره کار معرفی کنم و توافقی در کار نبود چون بعدها کار به مراجع قضائی کشید؛ از طریق اداره کار حق و حقوق ما را ندادند و مجبور شدیم از طریق مراجع قضائی و توقیف اموال، حقمان را به زور بگیریم و در ۲۱ فروردین ۹۷، حکم اداره کار را گرفتم.

"از روزی که ما از کارخانه رفتیم، کارخانه هم دیگر تق‌ولق شده بود و هفته‌ای دو یا سه روز کار می‌کرد تا اینکه در دی ماه سال گذشته، کاملاً تعطیل شد و حالا اگر دوباره پا بگیرد، دیگر مرا نمی‌خواهند؛ چون برای گرفتن حقم از آنها شکایت کردم."

در این میان اما وضع محمود زمانی، راننده کارخانه حتی سخت‌تر است؛ چراکه حقوق بیکاری هم دریافت نمی‌کند. جایی نیست که برای شغل نرفته باشد و در کنار آن، پیگیر وضعیت کار در همین کارخانه است؛ هر هفته تماس که آیا خط تولید براه افتاد؟ کی می‌توانم به کار برگردم؟ التماس می‌کند که بیکار است و دستش خالی است و نه فقط تماس که با پای رفتن‌ها برای اینکه به چشم ببیند وضعیت چگونه است، دست به دامان اداره کار و فرمانداری شدن اما انگار کسی حرف‌هایش را نمی‌شنود و اصلاً او را نمی‌بیند و دردش را درک نمی‌کنند و این همه این در و آن در زدن‌ها فایده ندارد و چه غروب‌ها که با شرمساری بیکاری و دستان خالی به خانه بازگشته است.

با غمی در صدایش می‌گوید: سواد آن‌چنانی ندارم که خوب حرف بزنم، اما من شش سال در این کارخانه کار کردم؛ در هر وقت شبانه روز و در سرما و گرما کیلومترها بار می‌بردم و دلم خوش بود که کار دارم و لقمه‌ای سر سفره زن و فرزندم می‌آورم و یکباره از دی ۹۷ مرا تعدیل کردند؛ اگر خودم می‌خواستم بروم که همان روزهای اول می‌رفتم نه پس از شش سال کار، تازه در این دوران کمبود شغل چرا باید همین حداقل را ول می‌کردم؟ خودشان ما را تحت فشار قرار دادند که کارخانه می‌خواهد بسته شود و وام می‌گیریم و بعد از عید دوباره شما را سرکار می‌آوریم اما حالا خرداد ماه است و هنوز هیچی.

از منظر دیگر، با نگاهی به وضعیت و شرایط اقتصادی جامعه، این تعدیل‌ها عاملی خود خواسته برای تولیدکنندگان هم نیست؛ چرا که بیشتر این امور، خود نتیجه توقف یا کاهش روند تولید هستند. رزاقی، مدیرعامل یک کارخانه در سوادکوه با بیان اینکه متأسفانه به دلیل شرایط اقتصادی در طی یک سال‌ونیم گذشته، مجبور به تعدیل ده نفر از کارگران خود شدیم، افزود: از این تعداد، دو نفر خودخواسته رفتند و چهار نفر تعدیل و چهار نفر دیگر نیز به دلیل تشنج آفرینی، بی‌انضباطی و اعتصاب اخراج شدند.

وی با اشاره به دریافت وام یک میلیاردی سرمایه در گردش، گفت: با این پول، ماشین‌ها بروز رسانی شده‌اند و چند روزی است که کارخانه دوباره در حال کار است و از ۲۵ کارگر کارخانه، ۱۴ نفر به کار بازگشتند اما با این شرایط سختی که با آن مواجه هستیم، بعید می‌دانم بیشتر از دو یا سه ماه دوام بیاوریم.

کمبود مواد اولیه، گرانی و قطعات مشکل تولید است

رزاقی از شرایط نابسامان تولید که خود منبعث از مشکلات ارزی هستند، می‌گوید: اولین مشکل ما کمبود مواد اولیه و گرانی آن و سپس کمبود قطعات یدکی ماشین‌آلات است و مشکل بعدی، کاهش ارزش پولی کشور و کاهش نقدینگی در دست تولیدکننده است؛ به‌گونه‌ای که با پولی که شاید سال گذشته می‌شد تا یک ماه کارخانه را راه انداخت، اکنون با همان پول تنها می‌توان یک هفته دوام آورد و این به معنای نیاز به سرمایه در گردش بیشتر است.

وی از دیگر مشکلات به گران شدن حامل‌های انرژی و بویژه آب که یکی از مواد پایه واحدهای تولیدی آب معدنی است اشاره کرد و افزود: در بحث ارزش افزوده نیز، ما جزو شرکت‌هایی هستیم که جنس را به مردم می‌فروشیم اما نمی‌توانیم ارزش افزوده از مردم بگیریم اما باید به دارایی ارزش افزوده دهیم.

رزاقی یکی از مشکلاتی که واحدهای تولیدی آب معدنی با آن مواجه هستند که بسیاری را به ورطه تعطیلی کشانده را مواد اولیه پتروشیمی دانست و با بیان اینکه به دلیل افزایش قیمت دلار در یک سال اخیر، قیمت‌های مواد اولیه پتروشیمی چند برابر و در نتیجه قیمت مواد مورد نیاز ما تا ۵۰۰ درصد بیشتر شده است، از عدم حمایت سازمان‌های دولتی بویژه سازمان صمت در تأمین مواد اولیه گلایه کرد و افزود: قرار بود کارهایی در این رابطه و ورود مستقیم ما به بورس انجام شود اما همه بی‌نتیجه بوده و عملاً ما به خانه اول بازگشتیم.

وی با برشمردن تمام این مشکلات و با اشاره به عدم رفع هیچ‌یک از آنها، افزود: همه تنها شعار می‌دهند؛ یا از دست کسی کار بر نمی‌آید و یا سیاست‌های کلان چیز دیگری است که من تولیدکننده از آن بی‌خبرم و حمایتی را لمس نمی‌کنم و با ادامه این شرایط فعلی کارخانه ما دوام نخواهد آورد و این یک واقعیت است.

به دلیل توسعه نامتوازن، شهرستان‌های محروم عموماً در دوره‌های رونق و رفاه، آنچنان که باید منفعت نمی‌بینند و جهش‌های رشد را تجربه نمی‌کنند و همچنان محروم می‌مانند اما در هنگامه رکود، اولین قربانیان آنها هستند؛ چرا که در اکثر مواقع، کارخانه‌های تولیدی پا گرفته در این شهرستان‌های توسعه نیافته و محروم، کارگاه‌های تولیدی کوچکی هستند که با اندک نوسان بازار مصرف و ارز، توان تاب‌آوری ندارند و با نبود حمایت کافی از سوی نهادهای دولتی متولی و قدرت چانه‌زنی پایین مدیران آنها در این شهرستان‌ها، به انفعال و تعطیلی کشیده می‌شوند و در این میان، کارگران این کارخانه‌ها، غم نداری و فقر، شرم سفره خالی نزد همسر و فرزند را بر گرده خمیده خویش بیشتر از هر قشری حس می‌کنند.