جمعه 15 اسفند 1393-21:58 کد خبر:5665

صادقعلی رنجبر/عضو هیئت علمی دانشگاه

مدیریت پیر، دامن گیر دولت تدبیر!

مدیریت اجرایی ترجیحاً در سطوح میانی و پایینی جامعه بایستی تدریجاً به جوانان توانمند و لایقی سپرده شود که حتی اگر در مقایسه های کنونی، نمره های آنها کمی پایین تر باشد، اما قطعاً به ذخایر مدیریتی نظام در یک دوره طولانی مبدل خواهند شد.


خزرخبر و به نقل از انگیزه:یکی از شاخص های بارز انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا امروز، حضور غلیظ جوانان بر مناصب عالیه و مصادر کلیدی کشور بوده و هست و مهم تر از آن رویکرد جوانگرایانه نظام  است که یا جوانان را بکار گرفته و یا همواره در تکاپوی بکارگیری جوانان در همه امور بوده و بارزترین شاهد کلام این ادعا، هم استناد به سیره مدیریتی جوانگرایانه امام راحل در راه اندازی نهضت های جهادی، دفاع مقدس و مسئولیت های اجرایی جامعه و هم رهنمودها و رویکردهای بارز رهبری معظم انقلاب در مدیریت جهادی، بسیجی و اجرایی کشور است که در هیجیک از ادوار مدیریتی گذشته متوقف و فراموش نشده است.

این روزها که با نگرانی رهبر معظم انقلاب در باره ی پیر شدن تدریجی جمعیت کشور و تبعات اسفبار ناشی از آن بخاطر رویکرد نادرست گریز از فرزندآوری زوج های جوان و اجرای افراطی سیاست فرزند کمتر- زندگی بهتر مواجه ایم، آیا شایسته نیست تا در همین راستا نگران پیرشدن میانگین سنی مدیران اجرایی جامعه از لایه آغازین دولت تا لایه های میانی و پایینی مدیران اجرایی باشیم؟!

تأکید فزاینده رهبری معظم انقلاب بر افزایش جمعیت جهت جلوگیری از پیر شدن جامعه و نیز اتکای اقتصاد مقاومتی به تلاشها، تولیدات و ابداعات جوانان خلاق و مؤمن که ضامن تأمین نیازها و تضمین استقلال کشور است، ریشه در ضرورت های مشهودی دارد که یقیناً با جوان سازی جمعیت جامعه به آنها دست خواهیم یافت.

اگر چه از ابتدای شروع بکار دولت یازدهم، با دلایل و توجیهات متعددی شاهد رویکرد آشکار دولت امید و تدبیر به تجربه و تدبیر پیران و بازنشستگان و یا آخر خط رسیده هایی بوده ایم که حتی به دستاوردهای مقطعی آنها در بحرانی ترین شرایط اقتصادی و دیپلماسی نیاز مبرم داشتیم، اما علیرغم پذیرش این ضرورت ها باید اذعان کرد که هرگز نمی توان این رویکرد را منطبق با استراتژی سرمایه گذاری مدیریتی و تجربه افزایی برای آینده کشور و نسل های بعدی دانست!

بلاتردید حقیر همواره مهر تأیید بر صحت سیاست بکارگیری نسل اول در حوزه اندیشه و تدبیر زده و خواهم زد و اتاق های فکر و کرسی های هم اندیشی را برازنده حضور آنان دانسته و حتی فراتر از آن بر ضرورت بکارگیری موقت این نسل ارزشمند برای رهایی از بحران های ذکر شده در یک دوره کوتاه تأکید می کنم، اما به شدت بر این اعتقادم که مدیریت اجرایی ترجیحاً در سطوح میانی و پایینی جامعه بایستی تدریجاً به جوانان توانمند و لایقی سپرده شود که حتی اگر در مقایسه های کنونی، نمره های آنها کمی پایین تر باشد، اما قطعاً به ذخایر مدیریتی نظام در یک دوره طولانی مبدل خواهند شد و این دقیقاً به مفهوم همان سرمایه گذاری مدیریتی است که در نگرش توسعه اقتصادی و اجتماعی، بین سه گزینه کار، سرمایه و نیروی انسانی، مهم ترین و تأثیرگذارترین مؤلفه است.

استثناء این قاعده متوجه کسانی است که علیرغم قرار گرفتن در سنین بالا، دارای تحرک و توان جسمی فوق العاده ای بوده و یا از خلاقیت ها و مهارت هایی برخوردارند که به هر دلیل موجه و غیرموجه ای، فعلاً آلترناتیو و جایگزین مناسبی برای آنها وجود ندارد.

مع الوصف در امتداد چنین نگاهی به دولت محترم تدبیر و امید، می توان گفت که مازندران نیز با نسبتی کمتر، شامل همین تهدید بالابودن میانگین سنی مدیران اجرایی است و کفه ترازوی ارزیابی سنی مدیریت اجرایی در مازندران متمایل به بازنشسته ها و یا افراد در آستانه بازنشستگی است و این اصلاً پدیده خوشایندی برای دوره های مدیریتی آینده نخواهد بود و یقیناً مازندران نیز در آینده ای نه چندان دور، دچار خلاء تجربه کاری مدیران جوانی خواهد شد که متأسفانه علیرغم حضور در کنار افراد توانمند، اما فاقد سابقه مدیریتی اند!

ترافیک حضور بازنشستگانی که برخی از آنها می بایست در نیمکت های پارکها، ایام سالمندی را سپری می کردند، در طبقه ی مدیران، قطعاً جا را برای جوانان مستعد و دارای قابلیت های مفید، تنگ خواهد کرد و در این شرایط نه تنها مدیران سالمند، طواف نخواهند شد، بلکه درگیر مصافی می شوند که در درازمدت به تقابل دو نسل تعبیر می شود و از طرفی، نسل آینده، نسل مرخّمی خواهد شد که با خود، آورده ای بنام مهارت و تجربه نخواهد داشت و این موجب خسارت جبران ناپذیر به جامعه می گردد.

سؤال اساسی اینجاست که آیا حیف نیست که این همه جوانان تحصیلکرده، متخصص، متعهد، باستعداد و انگیزه بالا داشته باشیم و اما ما همچنان در پی استمرار بخشی به مدیریت کسانی باشیم که تا چند صباح بیشتر توان حضور در عرصه های اجرایی را ندارند؟

و نیز آیا درست است که در راستای همین تفکر، به اشتغال اجرایی بازنشستگانی مهر تمدید بزنیم که در کنار آنها عده زیادی از جوانان تحصیلکرده و بیکار، منتظر اشتغال و شروع زندگی اجتماعی اند؟

از این رو برخی از رصدکنندگان مجرّب و کارشناسان نظام اداری در رهنمودی غیررسمی و نانوشته تأکید دارند که دوره سی ساله استخدامی شاغلان سازمانهای اجتماعی را باید به سه دوره دهساله تقسیم کرد:

الف- دوره یادگیری: دوره دهساله اول را دوره کسب تجربه و مهارت از نسل ماقبل خود نامیده و طی آن دوره خامی نسل نو به دوره پختگی تغییر وضعیت می یابد.

ب- دوره بکارگیری: دوره دهساله دوم را دوره بکارگیری عملیاتی مهارت ها و تجارب کسب شده در دوره دهساله اول دانسته و متعاقب آن مسئولیت جامعه و مدیریت سازمانی جامعه به این نسل واگذار می شود.

 ج- دوره یاددهی: دوره دهساله سوم را دوره انتقال تجربیات و هم اندیشی نسل مذکور با مدیران جوانی می دانند که تحت راهنمایی همین نسلِ در آستانه بازنشستگی، کارورزی می کنند.

این چرخه انتقالی، در این منطق تجربی و عقلانی، همواره باید فعال باقی بماند تا در هیچ برهه ای از زمان، جامعه دچار خلاء نسل مدیران توانمندی نشود که در روز مبادا نتوانند مردم را از بحران ها، چالش ها و مشکلات متعدد به سلامت عبور داده و یا جامعه را از حالت پویایی و پیشرفت و رشد خارج کرده و در مرزهای ایستایی، فلاکت عمومی مردم را رقم بزنند!

متأسفانه جامعه ما به واسطه همین رویکرد نامناسب باید مدیرانی را تحمل کند که اولاً فاقد غالبیت فکر جوان، روح جوان، روحیه جوانی، نشاط جوانی، جرأت جوانی، تحرک جوانی، ریسک پذیری جوانی، سختی پدیری جوانی، جسم جوان، عزم جوانانه، حوصله جوانی، تصمیمات انقلابی، درگیر شدن با مشکلات و خلاصه وقت گذاشتن ها و ماجراجویی های مثبت بوده و ثانیاً با عدم استقبال مکفی از جوانان لایق، فراخوان های پیرگرایانه را جایگزین جوانگرایی مورد تأکید رهبری معظم انقلاب می کنند و بطور مثال انتصاب معاونین و مدیران تحت امر و .... از این قاعده تبعیت می کند.

البته باید از بازنشستگان خدوم جامعه مخصوصاً از پرتحرک ترین ها متشکر بود که در شرایط کاملاً بحرانی، تلاش و تکاپو برای حل مشکلات جامعه را بر استراحت و فراغت دوران بازنشستگی ترجیح داده و همواره غرق دغدغه های مدیریتی بوده و از رفاه و آسایش خود و خانواده شریف خویش کاسته و بار نظام و جامعه را داوطلبانه و مؤمنانه به دوش کشیده اند، اما بحث ما، ناسپاسی از خادمان امروز جامعه نیست، بلکه دلواپسی برای خلاهایی است که در مدیریت جامعه فردا به ذوق خواهند زد و از این رو بر اساس همان ضرب المثل "علاج واقعه قبل از وقع باید کرد"، بر اعمال یک سیاست بهداشتی و پیشگیرانه در عرصه مدیریتی یعنی کادرسازی برای آینده توسط مدیران امروز جامعه تأکید می شود.

حقیر ضمن قبول حضور نسبی و ده درصدی برخی از مدیران پرتحرک سالمند در عرصه مدیریتی، بر ادامه خدمت این عناصر ارزشمند در نهادهای غیراجرایی مثل عضویت در مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهرها و روستاها، شوراهای تخصصی، جلسات هم اندیشی، اتاق های فکر، کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی، رسانه های مجازی و مکتوب، دانشگاهها و مراکز علمی و فکری، مؤسسات فرهنگی و صدها فرصت اجتماعی دیگر تأکید دارم و معتقدم نظام و جامعه ما نباید خود را از مشورت و اندیشه های بلند این نسل که به اندازه تاریخ طولانی کشور ما دارای تجربه اند، محروم کند.

اما به هر حال در آستانه سال نو شمسی و در ماههای نزدیک شدن به دومین سالگرد انتخابات خرداد 92، شایسته است که افکارمان را نیز نو کنیم و به فکر یک خانه تکانی اساسی در طبقه ی مدیریتی جامعه باشیم و طی آن مدیران جامعه از جمله مدیران محترم و شریف استان ما با خارج کردن تدریجی و آرام بازنشستگان از عرصه های مدیریتی، با سیره ای تعادل گرایانه، داوطلبانه رویکرد جوانگرایانه ای را بیآغازند که هم در گذشته از آن رویکرد جواب مثبت گرفته ایم و هم در رهنمودهای این روزهای مقام معظم رهبری بر بکارگیری مدیریتی و مهارتی آنها تأکید می شود و هم در آینده پرکننده خلاء های مدیریتی جامعه اند.

در پایان تأکید می گردد که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و حتی با تمدیدهای نادرست دوره خدمتی مدیران، روزی به نقطه ای خواهیم رسید که چاره ای بجز خداحافظی با بازنشسته ها نخواهیم داشت و از این رو قبل از اینکه دچار سونامی بحران مدیریتی بشویم، باید به کادرسازی و سایر زیرساخت هایی بپردازیم که نه تنها از سیل ها نهراسیم، بلکه با زیرساخت هایی مثل سدّها و کانالها و غیره، این تهدیدها را به فرصت هایی مبدل کنیم که از آنها انرژی ساخته و برای شکوفایی روزافزون جامعه از آنها بهره بگیریم.